شکوفه های سپیدار
در خلوت و صفای دیارفرشتگان
جنگل میان دامن شب آرمیده است
زیبایی و شکوه دل انگیز نو بهار
برآن دیار دامن رحمت کشیده است
از بیشه های خرم و آرام دوردست
آوای دلکش پریان می رسد به گوش
گم کرده ره کبوتر افسونگر نسیم
بوی بهشت گم شده ای می کشد به دوش
شب تا سحر شکوفه و گلبرگ ارغوان
از شاخه ها به روی تن آن دو یار ریخت
گاهی نسیم زمزمه می کرد و می شتافت
گاهی سکوت همهمه می کرد و می گریخت
نوشته شده در سه شنبه 89/11/19ساعت
4:15 عصر توسط آهو نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |